آدرس اینستاگرام من.از طریق لینک زیر

https://instagram.com/javad_eshgeh_madar?utm_medium=copy_link

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟امروز آمده ام با کوله باری از تجربه،زمانی که خواستم این  وبلاک رو ترک کنم،چیزی برای گفتن نداشتم،ولی الان آمده ام تا بغض چندین ساله را بشکنم

خدانگهدار

بی مقدمه و بدون تو ضیح میگم خدا نگهدار ایشا الله که همه دوستان در همه مراحل زندگیشون موفق و پیروزودر کنارخانواده لبتون خندون باشه.

 خدانگهدار

تولد

یکم فروردین بهترین روز منه تولدمه خیلی دوست داشتم الان نازی کنارم بود آخه دلم واسش یه ذره شده

تولد.....................تولد.....................تولدت مبارــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک

خسته ام ...

خسته ام ...

سلام به همه دوستان گلم که یارو یاور( صفای  اشک و وفای غم آقا جواد )بودند بی نهایت سپاسگذارم.از دوست خوبم دختر کویرتشکر می کنم .که با حرف هاشون تاثیرات مثبت رو روی من گذاشتند.

این وبلاک عاشقانه رو تقدیم می کنم به نازنین عزیزم که همه وجودم از اوست

خسته ام از این هوای تاریک و بارانی ************************از این دلتنگی و درد و پریشانی

 خسته ام از این قلبهای بی احساس***********************از این گونه های خیس و التماس

 خسته ام از این روزهای تنهایی************************از این بیهوده امیدها به نور و رهایی

خسته ام از این حرفهای بی پایان*************************از این قلب ناامید و همیشه نالان

خسته ام از این عشقهای پوشالی*************************از به ظاهر مردان پوچ و تو خالی

خسته ام از تیک تیک ساعت دیوار************************از ناله های درد دل همیشه بیمار 

 خسته ام ازاین آدمک های زشت وبی قلب***************از این دنیای بی رنگی و زمستون سرد

 

لحظه دیدار نزدیک است

[1.jpg] 

در تمام مدت، تو آنجا بودی...در تمام مدت...
آنجا که خدا بود و گرمی سکوت بود و همه اشک بود و سوز نیاز بود... تو آنجا بودی...
کلمات حقیر، از ته دل، زبانه می کشیدند، اما دریغ، که هیچ نمی گفتند... و تو، تمام مدت، آنجا ایستاده بودی و لبخند می زدی.
تمام مدت، تو آنجا بودی... فضا از تو پر بود...از خود تو... از خود خود تو...پر... پر.
آنجا که حضور یادت در جام جانم، چنان شرابی ریخت، که شب، از مستیم ترسید... تو آنجا بودی، آنجا که ظهور نامت چنان مرا از من ربود، که دیگر زمین، بودنم را حس نمی کرد... تو آرام، لبخند می زدی...
تو با من بودی... با من... با صدای جانم... با فریاد درونم...با سکوت زبانم... با آتش دلم... حتی آن هنگام که فهمیدم چقدر کوچکم... چقدر ناتوانم... آنجا، در گوشه تالار سینه ام، در همان اتاق صنوبری شکل، می تپیدی... تو آنجا بودی... تو آنجا بودی...
و لبخند می زدی...

تو می دانی چه کسی این را برایم زمزمه کرد و ...

اگر بگریم، گویند که عاشق است،
اگر بخندم، گویند که دیوانه است،
پس می گریم و می خندم، که بگویند :
یک عاشق دیوانه است...

تو می دانی چه کسی برایم زمزمه می کرد این را ؟
 
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی...

رفتن یه عاشق

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت 
 جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

 


اگر ماندی تو بگذار

 

آخه چجور دلت اومد تنهام بزاري و بري

آخه مگه حرفي زدم زخم زبوني من زدم

آره همش بهونه بود.. مساله يار ديگه بود

دلت هوايي شده بود..کارم از کار گذشته بود.

عشق فراتر از اینهاست

 

 

عشق حقيقي بي دليل است واز قلب سرچشمه مي گيرد. هرگز به

دنبال تأييد عشق بامعيارهاي ذهني نباش. ذهن فقط به درد

زندگي در دنيا مي خورد. اگر بخواهي مي تواني به توانايي ها

و امكانات فردي كه دوستش داري فكر كني اما در اين صورت تو

براي زندگي آينده به دنبال شرايط بوده اي. عشق فراتر از

اينهاست. فراتر از معيارهاي ذهني است. عشق از جاذبه هاي

بدني هم فراتر است نزديكي عشق فاصله هاي زماني و مكاني را

درهم مي شكند چون مرز عشق از زمان و مكان فراتر است. تو

از طريق قلبت با قلب ديگري ارتباط مي گيري... اين رابطه

كلامي نيست به حرف در نمي آيد و با هيچ معيار ذهني قياس نمي

شود. از قلب عشق و اعتماد زاده مي شود. ذهن هميشه ترديد

دارد در حالي كه عشق كاملاً اعتماد مي كند. عشق از بدن چهارم

مي آيد بنابراين با معيارهاي بدن هاي پايين تر قابل سنجش

نيست و فقط به وسيلة‌ آنها به نحوي محدود حس مي شود.شما وقتي

كسي را دوست داريد تنها از حضورش شاد مي شويد و ديگر

نيازي به هيچ چيز ديگري نداريد.حالا به عنوان يك شاهد به

فردي كه از عشق خود نسبت به او شك داريد فكر كنيد. تصور

كنيد كه مقابل هم قرار گرفته ايد و شما به عنوان شاهد هم

خود را مي بيني و هم او را. چه احساسي داريد؟ آيا ضربان

قلبت تان تندتر شده؟ آيا حس مي كنيد امواج شادي بخش از سوي

قلب او به سمت شما مي آيد؟ آيا حضور او برايتان نشاط آور

است؟‌چشمان خود را ببنديد و اين امواج را با تمام وجود

بررسي كنيد. تنها عضوي كه مي تواند بگويد شما عاشقيد يا نه

قلبتان است

دریای عشق

گالری عکس عاشقانه  -   www.gisha.su - گیشا عاشقانه

گیشا عاشقانه - گالری عکس عاشقانه  -   www.gisha.su

می خواهم از عشق بنویسم

سلام امروز دلم هواي ديگري دارد دلم مي خواهم از عشق بنويسم . پاك ترين ، هميشگي ترين ، بي رياترين عشق را تو نثارم كردي مادر.

وقتي فكر مي كنم مادرم را خيلي عذاب دادم نه اينكه بهش بي احترامي كردم ، ولي مي دانم باعث شدم هميشه نگرانم باشه، شايد خيلي شب ها به خاطر من تا صبح نخوابيده باشه ، اشتباه نكنيد بچه گي هامو نمي گويم ، يه فرزند اگه صد سالش هم بشه براي مادر هنوز يه بچه ست، به قول مادرم  بچه هر چي بزرگ تر ميشه غصه هاشم بزرگ تر ميشه.

مادر امروز روز توست و من امروز بيش از هر روز به ياد مي آورم روزهاي بي قراري ام را که بي قرارم بودي و روزهاي دوري ام که دل توي دلت نبود...

مادر مي دانم که دل نگرانم هستي و دوست دارم بداني که مي دانم هنوز که هنوز است دلشوره من را داري...

مهم اين است که تو مادري و هرگز من را از خود جدا  نمي داني.

                                                                  

                

رازعشق

  

سلام سلامي مخلصانه ارادتي خالصانه نه از شهر غريبانه به شيوه اي عاشقانه بالحني محرمانه با نسيمي شاعرانه با دعاي عابدانه با دست خطي کور کورانه من ديوانه از خداي يگانه باچهره مظلومانه با رفتار عاقلانه خدمت دوست عزيزم عرض ميکنم اندر اين عالم که دنيا نام اوست گوهري پيدا نکردم غير دوست.....

 

معشوق واقعی

می گفت عا شقم ، دوستش دارم و بدون او هيچم و برای او زنده هستم... او رفت و تنها ماند .... زندگی کرد و معشوق را فراموش کرد... از او پرسیدم از عشق چه می دانی ؟ برایم از عشق بگو... گفت:عشق اتفاق است بايد بشينی تا بیفتد!!!. گفت:عشق آسو دگيست ,خيال است...خيالی خوش... گفت:ماندن است ....فرو رفتن در خود است.... گفت:خواستن و گرفتن و برای خود کردن است.. گفت: عشق ساده ست ، همين جاست دم دست و دنيا پر شده از عشقهای زود...... گفت: عشق دروغی بیش نیست.... گفتم: تو عاشق نبودی و نیستی........ گفتم:عشق یک ماجراست ، ماجرایی که باید آن را بسازی.... گفتم:عشق درد است ... گفتم:عشق رفتن است عبور است ، نبودن است... گفتم: عشق تضاد است.... گفتم:عشق جستجوست ، نرسیدن است...... نداشتن و بخشیدن است.... گفتم:عشق آغاز است , دیر است و سخت است.... گفتم:عشق زندگیست ولی از یه نوع دیگه..... به فکر فرو رفت و گفت عاشق نبوده ام ... گفتم عشق راز است .... راز بین من و توست و بر ملا نمی شود .... هیچ وقت پایان نمی یابد . مگر به مرگ..... آهی سردی کشید.... دیگه هیچی نگفت.... سرشو انداخت پائین و آروم از پیشم رفت.....                                                        

عشق چیست

از دريا پرسيدن عشق چيست، گفت:خشكيدن........از گل پرسيدن عشق چيست، گفت:پرپر شدن........ از زمين پرسيدن عشق چيست، گفت: لرزيدن............. از آسمون پرسدين عشق چيست، گفت: باريدن..........از انسان پرسيدن عشق چيست،ناگهان ندايي از درونش گفت:جدايياگر آدمي زندگي را دوست داشت در اغاز تولد نمي گريست لحظات را طي كرديم تا به خوشبختي رسيديم،اما وقتي رسيديم فهميديم خوشبختي همان لحظات بودهر چيز دنيا شنيدنش بزرگتر از رسيدن به آن است و هر چيز از آخرت ديدن و رسيدن به آنبزرگتر از شنديدن آن استجلسه محاكمه عشق بود و قاضي عقل،و عشق محكوم بود به تبعيد به دورتريندنقطه مغز يعني فراموشي،قلب تقاضاي عفو عشق را داشت ولي همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع كرد به طرفداري از عشق ،آهاي چشم مگر تو نبودي كه هر روز آرزوي شنيدن صدايش را داشتي،اي گوش مگر تو نبودي كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي وشما پاها كه هميشه رفتن به سويش بوديد حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟ همه اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند،تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت:ديدي قلب همه از عشق بي زارند،ولي متحيرم با وجودي كه عشق بيشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمايت ميكني!؟قلب ناليد و گفت:من با وجود عشق ديگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتي هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند و فقط با عشق ميتوانم يك قلي واقعي باشم.

پیله عشق

                                       

قايقي در طلب موج به دريا زد و رفت                     بايد از مرگ نترسيد، اگر بايد عشق

 

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم                          شايد اين بوسه به نفرت برسد، شايد عشق

 

شمع روشن شد و پروانه به آتش پيوست                  مي توان سوخت، اگر امر بفرمايد عشق

 

پيله اي رنج من، ابريشم پيراهن شد                      شمع حق داشت ؛ به پروانه نمي آيد عشق

دارم از تنهایی میمیرم

 

نفرین به اون کسایی که روی دلا پا میزارن

 تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات میزارن

 نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن

عاشق عاشق کشین ، رحم و  مروت ندارن

 

سکوت عشق

                                       

 

 

عشق سردی سکوت را در آغوش میکشم و لحظه های بیقراریام را به سینه میفشارم، در آستانه سرآغازی از تردید لحظههای یاس و بی رنگی را به بزم مینشینم، چه غمگینانه مرور می کنم ثانیه های انتظار را برای سرابی دیگر. سرابی از بودن تو، سرابی از حضور تو، مونس سر انگشت بی تابیام سردی تیک تاک ساعتی است در گنج خلوتم، مزمزه طعم گس بغض و مبارزه با ویران شدنم، چه چیز را به انتظار نشسته ام؟ از این سرای خاکی چه نسیب؟ غربتم، بی صدایی است در غرش ناآرام رودخانهی بیقراریها، در آستانه به گل نشستگی ؛ اشک مینوشم و سرمه خیال به چشم میکشم، به چه می نگرم در این سرفصل بی سوار. و من پری قصهام که خنجر سکوت را به صدای گلو سپردهام، ویرانیام را نظاره کن، نظاره کن، نظاره کن... من مسافر غریب .توی شهر بیکسی. پشت دریاها و دنیا. مثل اون پرنده ی بی آشیون توی قصه ها رها بودم. توی شهر آینه ها, من به دنبال خودم می گشتم. هر طرف من بودم و بی کسی از پشت سرم چهره ی دیگری از من به خودم نشون می داد. هر طرف بودن من بود و من با خودم از همه کس بیگانه تر. سایه ای بود که می دید مرا. بغض هر گاه مرا ,ناله هر شام مرا. آشنا بود نگاهش بر من. مرهمی بود به چشمان ترک خورده ی من که بجز خویش نمی دید کسی را و جهان در ترکی بود که دیدار نشانیست مرا. تا که از آینه ای دیدمش و بغض مرا او دزدید. من مسافر غریب,توی شهر آینه ها، جز من و خودم تو را دیدم و انگار جهان را دیدم. من به دنبال تو گشتم دیگر... هر طرف بودی و انگار نبودی دیگر... سایه ای بودی و انگار جهانی دیگر... اندکی ماندی و اندوه تو را یافتن بر من ماند. تو سفر کردی و رفتی لیکن , از همه آینه ها نقش تو را می خوانم. باد موسیقی ناب تو به من می بخشد. روز و شب دلخوشی ام دیدن نقش تو بر آینه هاست شهر من آینه هاست. جز رخ تو به چه من می نگرم؟ **** دوستت دارم این است تنها كلامی كه از عمق وجود بر زبان می رانم ترانه ای جاوید تو را در قلب من می خواند... بنواز امید لحظه های من آهنگ خوش ترانه های هستی ام را تو بنواز... تو بخوان سرود جاودانگی ام را دكلمه كن...تو بخوان و من تنها می توانم در سكوتی سر شار عشقم را فریاد كنم تو بمان... و سكوت نمناكم را به نظاره بنشین مرا از من جدا كن و "ما" یی ساز در سكوتی كه من و تو می سازیم آن دم مرا ز مهر خود سیراب كن جاری شو مثل رود وانگه كه من خود را به آب زلال رود میسپارم بنگر كه چه آرام در برت خواهم زیست گاه می نگرم بین من و بسی فاصله هاست و در باور من اما لحظه های به تو اندیشیدن وه! چه زیباست گاه می اندیشم گر تو را یك لحظه و فقط یك لحظه در دلم حس نكنم آن لحظه ی غفلت دشمن جان و دلم خواهد شد. همان بهتر كه نیاندیشم وین افكار بد ندیش را آغشته به لحظه های ناب احساست نكنم تو ای عشق بی دلیلم بنواز... تو بر ساز دلم آهنگ این ترانه ی جاودانگی را ای دلنواز... تو بخوان تو بمان... و تا همیشه شانه هایت را محرم گریه های غمبارم كن و بیا... و بیا و در سكوت هایت مرا فریاد كن... . . . اینجا برای از تو نوشتن هوا كم است دنـیا بـرای از تـو نـوشـتـن مـــرا كم است اكسیر من نه اینكه مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این كیمیا كم است سرشارم از خیال ولی این كفاف نیست در شـعر من حـقـیقـت یك ماجرا كم است...!!! ترا گم میكنم هر روز و پیدا میكنم هر شب واینسان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب تماشایی ست پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من كه پیچ و تاب آتش را تماشا میكنم هر شب مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست ! چه گونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو كه این یخ كرده را از بی كسی ((م )) می كنم هر شب تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا میكنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا میكنم هر شب كجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی ؟ كه من این واژه را تا صبح معنا میكنم هر شب

شراب عشق

شراب عشق

View Full Size Image

وقتی که مثل شراب مست مستم می کنی*عاشق عشق میشم می پرستم می کنی                   

وقتی که به من میگی جون من بسته به جونت*منو آروم می کنه اون صدای مهربونت

نمی دونم که چرا ؟دوباره دیونه میشی؟  خرابوویرونه میشی ؟*بتی که داغونه میشم ابری که گریونه میشم*نمی دونم که چرا؟دوباره دیونه میشی؟دوباره دیونه میشم!؟!دوباره دیونه میشی؟

دوباره دویونه میشم!؟!دل غمیگین منوباز تو آروم می کنی*می شکنه طلسم غم*آخه جادوم می کنی*وقتی که تو بد میشی!بازم می بینم دنیاروسرم خرابه*می بینم که بازم دارم دق می کنم*همه چیز نقش برآبه*اما تا می خوام برم گریه کنون سر به دیوارها بکوبم باز به دادم میرسی*به من میگی عشقمی تو خوب خوبم*باز میگم عزیز من پاروقلبم نمیزاره*مهربونه با منواشکمو درنمیاره*دوباره دیونه میشی؟دوباره دیونه میشم دل غمگین منو باز تو آروم می کنی*

 

                                          View Full Size Image

بوسه عشق

دلم میخواست اونقدر بهت نزدیک بودم که هر وقت دلم گرفت سرمو رو شونه هات بزارم و یه دل سیر گریه کنم. آخه شونه های تو مطمن ترین تکیه گاه واسه این دل عاشقه...

دلم میخواست اونقدر بهت نزدیک بودم که هر وقت دوست داشتم میومدم بغلت ومی بوسیدمت...

دلم میخواست اونقدر بهت نزدیک بودم که هر وقت احساس ترس کردم بیام و تو منو تو آغوشت بگیری آخه آغوش تو آرامش بخش ترینه واسه منه بیقرار...

دلم میخواست اونقدر بهت نزدیک بودم که اگه به مشکلی برخوردم تو کمکم کنی آخه من بجز تو، بجز تو کسی رو ندارم که دلش برام شور بزنه...

اگه نزدیکم بودی اون وقت توبغلم فشارت میدادم اونقدرکه با تک تک سلولهای بدنم عجین بشی...

آرزوی من اینه میدونم چیز زیادی از خدا خواستم ولی چیکار کنم دل دیگه کاریش نمیشه کرد...

یعنی میشه؟ میشه یه روز ببینمت؟ میشه به آرزوم برسم؟... به تو که تموم زندگیم هستی... تو هم همینو میخوای میدونم.../

بهونه گیر

دوباره چشامو بستم تا که خواب تو ببینم خیلی وقته که به بخوابم نمیای ای نازنینم

 

خیلی وقته که تو خوابم تو توآغوشم نرفتی آخ چه ساده تو گذشتی از اون حرفهای که گفتی

 

خیلی وقته تو خوابم رنگ چشماتو ندیدم حتی توی خیال و خوابم حرفی از تو نشنیدم

 

خیلی ساده تو گذشتی رفتی از این روزگارم بعد تو من موندم دل که میگفت آروم ندارم!

 

آرزومه که یه لحضه روبروی من برسی*********آخه قلبم نگرونه توی شهری که تو نیستی

 

تو خیال کن که آدمای همه دنیا توی شهر********توی شهر بی تو اما دل من با همه قهره

 

توی شهری که تو نیستی همه جا رو غم گرفته*****هر کجا رفتی صدام کن عزیزم دلم گرفته

 

نامه هایم را به یاد اومی نوشتم

همیشه نامه هام رو به نام خدا می نوشتم که به خاطرخدا بخونه .در مورد عشقم  شده شب تا صبح نوشتم ولی چه فایده ...بعد عید تا حالا دوبار بیمارستان بودم دکتر می گفت خیلی ضعیف شدی

به خدا دست خودم نیست خیلی دوستش دارم بیشتر از هر چیزو هرکس. این هم می دونم که اون از هر نظر خیلی بهتر از منه . منی که تو دنیا هیچی ندارم جز اینکه صبح تا شب ساز بگیرم دستم یا چند ساعت مداوم شعر بخونم یا...

خیلی دلتنگم خیلی . چقدر بده آدم تقاص عشق رو بده.گفتم عشق نه منظورم دوست داشتن نیست .عشق اینه که دلت بسوزه معشوقه روکه دیدی دلت مثل برگ توی آب بلرزه انگار وارد باغ طلا شدی و سیب طلا می چینی عشق آواز شقایقه. عشق یعنی ترنم خاطرات قشنگ . ولی کسی راکه دیوانه وار دوستش دارم دلم رو آتیش میزنه.با این حال تلخی شکر باشد از دست دوست.من باید با این وضع بسازم واقعا نمی شه از عشق گریخت.اما اگه اون بخواد به خاطرش عشقم رو مخفی می کنم.سعی می کنم (م) منو نبینه من هم یه گوشه ای می شینم و عکسش رو تو ذهنم می کشم. طالع ما این بوده تواین چند وقته مثل کمان خموده شدم لاغرونزار  پژمرده وسرگشته اگه اون بخواد به دوریش تن میدم ولی چرا دیگه نباید اون حلاوت وشیرینی دیدار تکرار نشه.چرا باید منتظر باد صبا باشم تا بوی توتیای چشمش رو برام بیاره...

 

عشق یعنی لبخند

عشق يعني لبخند زدن،عشق يعني بي رحم نبودن،عشق يعني خودخواه نبودن،عشق يعني پرتوقع نبودن،عشق يعني حق شناس بودن،عشق يعني قدرشناس بودن،عشق يعني قانع بودن،

هيچ واژه اي برايم مقدس نيست،جز عشق و آزادي.عشق يعني لبخند زدن،عشق يعني غم ِدل به دوست گفتن!عشق يعني درد ِ دل كردن،عشق يعني لبخند زدن براي يك دوست،عشق يعني دوست بودن با غريبه ها!عشق يعني خنديدن!عشق يعني راحت خنديدن!عشق يعني شاد بودن، عشق يعني راحت شاد شدن،عشق يعني شاد كردن ِ ديگران،عشق يعني بخشش،عشق يعني لذت بردن از بخشش،عشق يعني لذت بردن از زندگي،عشق يعني عيش و نوش،عشق يعني گذشت،عشق يعني فراموش كردن،عشق يعني ساده بودن،عشق يعني مهرباني،عشق يعني محبت،عشق يعني برخورد دوستانه و صميمانه،عشق يعني زندگي را سخت نگرفتن،عشق يعني حرص نخوردن،عشق يعني درد ِ دل كردن،عشق يعني گاهي اشك ريختن،عشق يعني با احساس بودن،عشق يعني اشك ريختن با صداي استاد شجريان!عشق يعني لذت بردن از زيبايي،عشق يعني زير باران خيس شدن و لذت بردن،عشق يعني راحت و آزاد بودن،عشق يعني منفعت طلب نبودن،عشق يعني در حال بودن،عشق يعني برنامه ريزي نكردن!عشق يعني بي هدف بودن!عشق يعني بهانه نگرفتن،عشق يعني رك بودن،عشق يعني خود بودن،عشق يعني به دروغ ِ‌ خود اعتراف كردن،عشق يعني خوش بودن و تلاش براي خوشي،عشق يعني دوستان رو فراموش نكردن،عشق يعني از دوستي يادي كردن،عشق يعني فريب ندادن،عشق يعني عصيان كردن،عشق يعني وابسته نبودن،عشق يعني كسي نبودن و كسي بودن!عشق يعني چيزي نبودن و چيزي بودن!عشق يعني دلداري دادن،عشق يعني بي رحم نبودن،عشق يعني خودخواه نبودن،عشق يعني پرتوقع نبودن،عشق يعني حق شناس بودن،عشق يعني قدرشناس بودن،عشق يعني قانع بودن،عشق يعني سازش كردن،عشق يعني عيب جو نبودن،عشق یعنی صلح،عشق یعنی آرامش،عشق یعنی رهایی،عشق یعنی آزادی،عشق یعنی همه ی این خوبی ها!

 

تعریف عشق از نگاه مدیر سایت

***********************************************

اين ديوار هاي سردغرور؛هيچ گاه فرصت نداد که"زمرمه هاي دلتنگي ام"به سوي تو پر گيرند. کاش بيايي همراه نسيم عشق؛از پشت پنجره نيمه باز رو به قلبم..

***********************************************

عشق تو چشماي هم نگاه كردن نيست با چشماي هم به زندگي نگاه كردنه.

***********************************************

وقتي دل تنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوستت داره،وقتي نا اميد شديبه ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي ساکت شدي به ياد بيار کسي رو که به شنيدن صداي تومحتاجه.

***********************************************

يادته بهم گفتي دوسم داري؟ يادته گفتي عاشق مني؟ يادته گفتم آخر تنها ميشم؟ يادته گفتي تنهات نميذارم؟ يادته گفتي هميشه با مني؟ يادته گفتم ازياد آخر ميرم؟ يادته گفتي دلت پيش منه؟ يادته گفتم اينا حرفه همه؟ يادته گفتي من دوستت دارم؟ يادته گفتم که باور ندارم؟ يادته گفتم اين عشق تا کجاست؟ يادته گفتي تا نفس با ماست؟ يادته گفتم که باور ندارم؟ يادته گفتي که آره حق دارم؟ حالا ديدي که همش حرف بودفقط؟ حالا فهميدي همش ادعا بود؟  

***********************************************

بوي نفسات هنوز مستم ميکنه کنارم نيستي ولي با نفسهات گرم ميشم زيبايي چشمانت هنوز افسونم ميکنه کنارم نيستي ولي چشمانت در چشمانم نقش بسته صدايت هنوز از خود بي خودم ميکنه کنارم نيستي ولي جز صدات نميشنوم تو کنارم نيستي اما من چيزي جز تو ندارم

***********************************************

به پايان فكر نكن .. انديشيدن به پايان هر چيز شيريني حضورش را تلخ مي كند .. بگذار پايان تو را غافلگير كند درست مانند آغاز

***********************************************

 

براي عشق تمنا كن

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.

 

براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده.

 

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.

 

براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.

 

براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن.

 

براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير.

 

براي عشق وصال كن ولي فرار نكن.

 

براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن.

 

براي عشق بمير ولي كسي رو نكش.

 

براي عشق خودت باش ولي خوب باش.

 

قرار دادن عکس در وب سایت

سلام سایت دل+دل=عشق امروزوامشب یه سایت خوب رو به شما معرفی می کنه که شما به مراجعه به این سایت میتوانید عکس های عاشقانه  مورد دلخواه خودتون رو دروب سایتتون قرار دهید.

http://www.tinypic.com

مدیر سایت:جواد

 

سیاهی چشمان یک عاشق

باران می بارید . به دنبال او می گشتم . چشمان خیسم را زیر باران گم کرده بودم . سوی

 

 اسمان پر کشیدم . لبخند او را میان ابرها جستم ، اما چیزی نیافتم . ابرها را یکی یکی پس

 

زدم . ابرها تمام شدند . دیگر باران نمی بارید . اسمان سیاه بود . ستاره ها نگین اسمان بودند

 

و من نظاره گر . اطرافم را نگاه کردم . کسی انجا نبود . راه افتادم . همه ی ستاره ها را

 

 گشتم . اثری از او نیافتم . بالا تر رفتم ؛ بالاتر از ستاره ها . هوا خیلی سرد بود . چیزی نمی

 

دیدم . همه جا تاریک بود . از امید تهی و از خستگی پر بودم . بغض گلویم را گرفته بود .

 

 فکر تنهایی زندگی را برایم تیره می کرد . ناامیدی وجودم را فرا گرفته بود . می خواستم

 

 برگردم . ولی ... بی او نمی توانستم . با خودم گفتم یا او یا مرگ . سختی این راه طولانی

 

وسرد را دوباره برداشتم و به راه افتادم . چشم هایم جز سیاهی چیزی نمی دید . سوز هوا

 

داشت مرا از پا در می اورد . ناگهان نوری ضعیف شعله ی امید را در وجودم روشن کرد . به

 

سوی نور حرکت کردم . هر چه نزدیک تر می شدم ؛ شدت نور بیشتر می شد . تقریبا

 

 رسیده بودم . دیدم کسی میان نور نشسته و گریه می کند . خواستم او را صدا بزنم ؛ ولی

 

قدرت نداشتم . از فرط سرما پا هایم سست شد . افتادم . دیگر نمی دانم چه شد ...

 

 مدتی بعد خود را نشسته میان نور یافتم . چشم هایم پر از اشک شد . او را یافته بودم ، اما

 

خیلی دیر ...

بوسه  عشق

 

بوسه / بوسه یعنی وصل شیرین دو لب .... بوسه یعنی مستی از مشروب عشق .... بوسه یعنی لذت دلدادگی ... لذت از شب ... لذت از دیوانگی .... بوسه یعنی حسه خوبه طعم عشق .... طعم شیرینی به رنگ سادگی .... بوسه یعنی اغازی برای ما شدن ... لحظه ای با دلبری تنها شدن .... بوسه سر فصل کتاب عاشقی ... بوسه رمز وارد دلها شدن .... بوسه اتش می زند بر جسم و جان ... بوسه یعنی عشق من با من بمان .

عشق  تصویری

 

غم وغصش

چرا وقتی که آدم تنها میشه، غم وغصش قدریک دنیا می شه؟
می ره یک گوشه پنهون می شینه،اونجا رومثل یه زندون می بینه
غم تنهایی اسیرت می کنه،تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شبها می یفتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من ویار....
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه،
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باز داره زاغ ابرارو چوب می زنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمی شه!

گل من گریه نکن

گل من گریه نکن

که درآینه اشک تو غم من پیداست
قطره ی اشک تو داند که غم من دریاست

دل به امید ببند...

نا امیدی کفرست...

چشم ما بر فرداست.ز تبسم مگریز

در دندان تو در غنچه لب زیباست

گل من گریه مکن...

عشق فراموش شدنی

به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را

سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را

دیدمت وای چه دیداری وای این چه دیدار دلازاری بود

بی گمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سر و کاری بود

دیدمت وای چه دیداری واینه نگاهی نه لب پر نوشی

نه شرار نفس پر هوسینه فشار بدن و آغوشی

این چه عشقی است که دردل دارم من از این عشق چه حاصل دارم

می گریزی ز من و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم

باز لبهای عطش کرده من لب سوزان ترا می جوید

میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا میگوید

بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت چه بک

ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سراپرده خک

در دلم آرزویی بود که مرد لب جانبخش تو را بوسیدن

بوسه جان داد به روی لب من دیدمت لیک دریغ از دیدن

سینه ای تا که بر آن سر بنهم دامنی تا که بر آن ریزم اشک

 آه ای آنکه غم عشقت نیست می برم بر تو و بر قلبت رشک

 به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را

سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را

تو میروی

amir-e-man

تو میروی عزیز من لبان من تهی ز خنده می شود.و چشمه ی زلال چشمهای من دو چاه خشک غمزه بدون اشک می شود دلم درون سینه مانده بی تپش. عجب عجب. دوری تو لحظه ای هزار سال می شود. هنوز نرفته ای ز چهارچوب تنگ دردلم برای دیدنت. چقدر تنگ می شود . . .

طرحی جدید در وبلاک دل+دل=عشق

   

 

   

                                                                                  

                                                                                 اس ام اس  

        

            

         موزیک)  دانلود                                                                                                                                 

                               وبساز) اگه میخوای وبلاگ  زیبائی  داشته باشی کلیک کن

دریاوساحل

رسم عاشقی
عاشقی بود به اسم دریا و معشوقی بود به اسم ساحل . دریا همیشه در تلاطم بود تا هر طوری که شده نظر ساحل رو به خودش جلب بکنه و بتونه عشقش رو به ساحل تقدیم بکنه .
ثانیه ها .... دقیقه ها .... ساعت ها .... روزها .... هفته ها .... ماه ها .... سال ها .... قرن ها و هزاران و هزاران و هزاران سال دریا فکر کرد و فکر کرد و تلاش کرد تا بتونه ساحل رو عاشق خودش بکنه . ولی نشد که نشد .
تا اون موقع دریا نمیذاشت که امواج احساسش به ساحل برسن . حتی نمیذاشت ساحل صدای اونارو بشنوه . آخه فکر میکرد ساحل ممکنه دوسش نداشته باشه . ولی یه روز با خودش فکر کرد که برای یک بار هم که شده یه کاری رو امتحان بکنه . به همین خاطر هم تمام عشقش رو به شکل موج های کوچک درآورد و همشون رو به سوی یاحل فرستاد . وقتی ساحل این عشق رو دید و فهمید که دریا چقدر دوسش داره تصمیم گرفت که اون هم عاشقانه دریا رو دوست داشته باشه . ساحل از اون به بعد از دریا خواست که عشقش رو با همون موج ها و صداشون به اون نشون بده . ساحل هم به دریا اجازه داد تا با موج هاش هر شکلیکه میخواد به ساحل بده . برای همینه که دریا خمیشه مواج هست . و موج عشقی هیت که دریا نثار ساحل میکنه . هرچقدر این امواج بزرگتر باشند شدت علاقه ی دریا به ساحل بیشتر هست و اونها در حال معاشقه هستند .
ولی متاسفانه آدما فکر میکنند که این مواقع دریا عصبانی هست و فکر میکنند دریا طوفانی هست . در حالی که اصلا اینطوری نیست . در ضمن از وقتی که دریا و ساحل عاشق هم شدند تا حالا کسی نتونسته اونها رو از هم جدا بکنه .
هرجا دریا باشه ساحل هم هست و هر کجا که ساحل باشه دریا هم اونجاست ......................

تقدیم به عشق دروغین

 

به که گویم که خزان است دلم وای بهاری که دگر خون کندم رنگ بهاری زه چه ترسم که خودم عقدهء دردم زه که گویم که لبم نفرت گفتن چه بهاریست که بلبل به گل و عشق جفا کرد و من سردی این اشک زمستان دلی پر ز همه درد بهاران تو بخند بر همه خوبی  و بنالید به گرمای زمستان که اگر بوف بخواند شرف بلبل نادان که کلاغ از سر احساس کند غار به پاییز و بلبل به جفا کاری گل نغمه سراید به بهاران . چه قشنگ است که مرگ گل و بلبل به زمستان که اگر گل به جفای دل بلبل بخورد گریه به حاشا ببرم من به زمستان و بهار دگر از نفرت و کینه بسرایم . به دل هر دل پاکی ز بهاران و تو ای عشق دروغ است تمنای دل و دلبر و رعنا که همه زشتی و زیبایی ما در دل سرماست و تو را پاک عوض خوام کرد . و دل و عشق به نیرنگ و فریب خواهم داد و خیانت به بهاران کنم و عشق به سرمای زمستان...

عاشق تنها

 

 

عشق فراموش کردن نیست.................................................... بلکه بخشیدن است

 

عشق گوش کردن نیست .................................................. بلکه درک کردن است

 

عشق دیدن  نیست ....................................................... بلکه احساس کردن است

 

عشق جا زدن و کنارکشیدن نیست............................. بلکه صبرکردن وادامه دادن است

شمارش معکوس تا سال جدید 1388

 

شمارش معکوس تا سال جدید 1388

پیشاپیش سال 1388 بر همگان مبارک باد

پیشاپیش سال 1388 مبارکباد - همچنین سال 1389 نیز مبارک - شمارش معکوس سال جدید سال نو مخصوص سایت ها و وبلاگ ها

نمونه کد شمارش معکوس تا سال جدید به صورت زیر است

تا آغاز سال 1388 خورشیدی 262 روز و 07 ساعت و 02 دقیقه و 24 ثانیه زمان مانده است

 

تقدیم به همه مادران

 

www.hamtaraneh.com

 

www.hamtaraneh.com

تنها نام تو را آتش بزنم

                             

نام بي نشون تو در برگي از دفتر زندگي ام نقش بسته
 
است هنگامي که خواستم تنها نام تو را آتش بزنم برگ
 
برگ زندگي ام سوخت! از ديروزها به دنبالت دويدم و به
 
اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...! افسوس که
 
تو به فرداها سفر کردي!
 

                             

                             

حوصله بحث ندارم

 

همین که هست...

حوصله بحث ندارم ..پس....

چندی است که بیمار وفایت شده ام...

                                    در بستر غم چشم به راهت شده ام

این را تو بدان اگر بمیرم روزی

                                   مسئول توئی که من فدایت شده ام

مادر

 

مادر زیباترین کلمه ها و همه فرهنگهاست مفهوم مادر مجموعه ای از بهترین مفاهیم را تداعی می کند : محبت ، ایثار، شکیبایی عفاف ، پایداری ، آرامش ، قدردانی ، احترام و بسیاری مفاهیم زیبای دیگر .

هیچ کار دیگری را نمی توان با این نقش مقدس برابر دانست دلیل آن هم روشن هست رشد و بالندگی و فرزند از ابتدای نطفه در رحم تا مدتها پس از تولد بر عهده مادری ، شکیبا ، خردمند عفیف و با تقوا است رشد متعادل و طبیعی فرزند بر عهده مادر است و با وقت گذاری او ممکن میشود. بوسه ای که مادر بر تحوندی فرزند می زند تنها تزریق محبت به فرزند است. بلکه نوشیدن شربتی گوارا برای مادر است قسمت عمده ای شخصیت فرزند به دست مادر شکل می گیرد و سرمایه های بزرگی روحی و بلوغ علمی و اجتماعی میوه هایی هستند که از بذرهایی که مادران مسئولیت شناس تشنه اند حاصل می شوند و به همین جهت هم هست که اسلام وظیفه تامین معاش را از دوش مادران بر داشته است تا آنان بدون درگیری شغلی مالی و با خیالی آسوده مهر و محبت خود را تقدیم به فرزندانشان کنند.

باز هم قلبی به پایم اوفتاد

 

زيبا ترين قلب

روزي مرد جواني وسط شهري ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را دارد . جمعيت زياد جمع شدند . قلب او كاملاً سالم بود  و همه تصديق كردند كه قلب او به راستي زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند. ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست .
مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام مي‌تپيد اما پر از زخم بود. تكه‌هايي جايگزين شده بود و براي همين  گوشه‌هايي  دندانه دندانه درآن ديده مي‌شد .در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكه‌اي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود مي‌گفتند كه چطور او ادعا مي‌كند كه زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان گفت تو حتماً شوخي مي‌كني؛ قلب تو فقط مشتي زخم و بريدگي و خراش است.
 پير مرد گفت :  قلب تو سالم به نظر مي‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمي‌كنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشي از قلبم را  به او بخشيده‌ام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكه‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام؛ اما بعضي وقتها  بخشي از قلبم را به كساني بخشيده‌ام اما آنها چيزي از قلبشان را به من نداده‌اند، اينها همين شيارهاي عميق هستند . اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌اي كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا مي‌بيني كه زيبايي واقعي چيست ؟
 مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير مي‌شد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌اي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت . مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود،  اما از هميشه زيباتر بود
 
زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود!

قصهً کاش اینجا تمام می شد

ای کــــــاش قصهً کاش اینجا تمام می شد

                                                       پایان قصهً من با مـــــــــــــــا تمام می شد

افسوس حس خود را بـــا سایه می سرایم

                                                       ای کاش شرم شعر و انشـــــا تمام می شد

او در کنار من هست دنیا چقــــــــدر زیباست

                                                      ای کاش عمر دنیا اینجــــــــــا تمام می شد

                                                     ،،،،

دستش کنار من بود ای کاش صحنه میمُرد

                                                      آغـــــــاز یک حقیقت ، اجـــرا تمام می شد

قلبِ خدا بیامرز ، یک روز زندگی کـــــــرد

                                                      ای کاش قصهً کاش آنجـــــــــا تمام می شد

حرفای دلم

حرفای دلم خیلی خیلی زیادن، خلاصشون میکنم ، سه نقطه ...

 

 

یک شعر ناب برفی ، یک صحنهً خیــــــــالی

                                                   بی شک بهشت اینجاست،اینجا،همین حوالی

 

اینجا هنوز دارند احساس می نــــــــــــوازند

                                                   گویی خدا نرفته از قلب این اهــــــــــــــــالی

 

در کنج خلوت شهر یک حــــــــــوری زمینی

                                                  در انتظار دست یک غـــــــــــــــــربت سفالی

 

تنها نشسته شاید، با من قـــــــــــــــرار دارد

                                                  باید ترانه ای گفت در مدح خشکســـــــــــالی

 

گرمای حس یک قلب در من رسوخ کــــــرده

                                                 آغوش من پر ازعشق ،حسی قشنگ و عــالی

 

لبریزم از حقیقت، یک عالمه لبــــــــــــــــالب

                                                  اما ، پریدم از خواب ، اَه اَه چه ضد حــــــالی

 

بارون

تو میگی بارون رو دوست داری اما وقتی بارون میاد چترت رو باز میکنی

 

تو میگی باد رو دوست داری اما وقتی باد میاد پنجره ها رو میبندی

 

تو میگی آفتاب رو دوست داری اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی

 

حالا فهمیدی که چرا میترسم وقتی میگی

 

            «  دوستت دارم » ؟!!


حس غریب

برایت نمیدانم از چه حرف بزنم . از کدامین حس غریب ، از کدامین طلوع یا غروب زیبا و زشت؟

بی آنکه بدانی بودنت چه تاثیری در ساعات دلتنگی ام گذاشته است ، بی صدا آمدی.

ولی امدنت در عین بی صدایی غوغایی در درونم به پا کرد .نمی دانم می توانی بفهمی یانه.

حسی گنگ ولی آشنادر تار وپودم تنیده شد ودوباره جان گرفت غافل از اینکه اجازه رشد کردن را ندارد.

چند صباحی دیر آمدی ،حال که دل بی خبر از همه جا ، در جایی به اسارت رفته ، تو آمدی؟

نوش دارویی وبعد از مرگ سهراب آمدی ؟

با اینکه می دانم دلم در جایی اسیر است ولی باز بودنت را باور کرده ام وبه آن عادت.

دوستت دارم اما به نوعی خاص .دوست داشتن هم گوناگون است.

خدا کند بودنم غباری ناخواسته بر صفحه تلنگر خورده دلت نیندازد.

زندگی زیباست بدون غم

                   

 

زندگی زیباست*** اما بدون غم

مرگ زیباست*** اما بدون گناه

دوستی زیباست*** اما بدون کلک

عشق زیباست*** اما بدون دروغ

دنیا زیباست***اما بدون درگیری

گل زیباست***اما بدون ریشه

سکوت زیباست***اما بدون یار

شیشه زیباست***اما بدون تیرگی

برف زیباست***اما بدون رهگزر

خانواده زیباست***اما بدون دوری

ما هم زیباییم ***اما بدون ماسک

گفتم آگه نبینمت دل کندنم سخته برات

اگه یه وقت بگی نرو رفتن پر از درده برام

گفتم صداتو نشنوم ندیده از پیشت برم

پشت سرم زاری نکن چی کار کنم مسافرم

منو ببخش

همه شب همسفر این دل دیوونه منم

آخرین مشتری شبهای میخونه منم

شب رو شیشه سکوت مینوسم مست مست

عاشقی یعنی جنون عاشقی یعنی شکست

همه شب همسفر این دل دیوونه منم

آخرین مشتری شبهای میخونه منم

میدونی مثل جون پیشم عزیزی

 ولی چون سایه از من میگریزی

کدام راه خطا رفتم که امروز

گنه نا کرده با من می ستیزی

نمیرنجم اگر ای نازنینم

به جرم عاشقی خونم بریزی

همه شب همسفر این دل دیوونه منم

آخرین مشتری شبهای میخونه منم

خودت نیستی خیالت پیش رومه

دوباره دیدن تو آرزومه

جدا از عطر گرم اون نفسهات

برایم زندگی کردن حرومه

اگه روزی دلت با من نباشه

خدا میدونه کار دل تمومه

همه شب همسفر این دل دیوونه منم

آخرین مشتری شبهای میخونه منم

من و ببخش که عاشــــــقم

ღ♥ღ شب --->>تو و من<<----سردی من گرمی توღ♥ღ

دوســــــــــــــــــت دارم

ترفند های ایرانسل

[www.GhalebkaDe.Sub.iR]

 

با توجه به طرحهای مختلف و مخفی ایرانسل و کدهای متنوع آن، حتماً تا به حال به این موضوع فکر می کردید که آیا راهی برای انتقال اعتبار از یک سیم کارت ایرانسل به سیم کارت دیگر ایرانسل وجود دارد ؟

با ترفندی که امروز قصد معرفی آن را داریم قادرید تا تنها با ارسال یک پیام کوتاه ، مقدار اعتبار دلخواه خود را به سیم کارت ایرانسل دیگری انتقال دهید !

تصور کنید اعتبار سیم کارت اعتباریتان رو به پایان است و نیاز به شارژ سیم کارت دارید ، در حالی که دسترسی به کارت شارژ نیز ندارید .

در چنین مواقعی بهترین گزینه انتقال اعتبار دلخواه از سیم کارت دوستتان به سیم کارت شما است . کافی است با وی تماس بگیرید تا اعتبار دلخواه خود را برایتان ارسال کند ...

برای این مظور کافی است ابتدا با سیم کارتی که قصد دارید تا از آن اعتبار بگیرید یک پیام کوتاه به صورت زیر و به شماره 1112 ارسال کنید

مبلغ مورد نظر به ریال: شماره سیم کارت مقصد

» به طور مثال فرض کنید قصد داریم تا از سیم کارتی به شماره فرضی 09351111111 به شماره 09352222222 ، مبلغ 1000 تومان اعتبار انتقال دهیم .

بدین منظور کافی است از سیم کارت اول یک پیام کوتاه به شماره 1112 ارسال کنید که در متن آن ابتدا شماره سیم کارت مقصد را نوشته و سپس علامت دو نقظه گذاشته و سپس مبلغ مورد نظر را به ریال وارد کنید .

 

پس از انجام عمل فوق و ارسال متن پیام به شماره 1112 ، به صورت اتوماتیک برای هر دو سیم کارت یک پیام کوتاه با مضمون انتقال موفقیت آمیز اعتبار ارسال خواهد شد .

لازم به ذکر است حداقل مبلغ برای انتقال اعتبار 100 تومان می باشد و بابت انتقال مبلغ 50 تومان کارمزد از سیم کارت مبداء کسر خواهد شد .

»» با توجه به ترفند فوق زین پس بیشتر مراقبت سیم کارت های اعتباری ایرانسل خود باشید و از در اختیار گذاشتن تلفن همراه خود به افراد ناشناس خودداری کنید  چرا که تنها چند ثانیه کافی است تا وی اعتبار سیم کارت شما را به سیم کارت خود منتقل نماید .