غم وغصش

چرا وقتی که آدم تنها میشه، غم وغصش قدریک دنیا می شه؟
می ره یک گوشه پنهون می شینه،اونجا رومثل یه زندون می بینه
غم تنهایی اسیرت می کنه،تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شبها می یفتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من ویار....
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه،
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باز داره زاغ ابرارو چوب می زنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمی شه!
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۴۵ ق.ظ توسط جوا________د
|