درد دل جواد


رفتم مرا ببخش نگو او وفا نداشت
راهي به جز گريز برايم نمانده بود
اين عشق اتشين پر از درد و بي اميد
در واري گناه و جنونم كشانده بود
روحي مشوشم كه شبي بي خبر ز خويش
در دامن سكوت به تلخي گريستم
نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها
ديدم كه لايق تو و عشق تو نيستم
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم آبان ۱۳۸۶ ساعت ۲:۲۱ ب.ظ توسط جوا________د
|
نام:جوا________د