دورم ز تو ای شن جانان چه نویسم

من مور ضعیفم ز سلیمان چه نویسم

ترسم که قلم شعله کند نامه بسوزد

با این دل سوزان بر تو عزیزم چه نویسم؟


یک بوسه از لبهای تو در خواب گرفتم

گویی کهاز غنچهء مهتاب گرفتم

دیگر نتوانی که ز من دور بمانی

چون عکس تو را در دل خود قاب گرفتم


طلوع و غروب عشق خود را بوسیلهء درد تنهایی و جدایی محسوس میسازد

(ژان دو لابرویر)

عشق شعله ایست که اگر از آتش دوستی مدد نگیرد فرو خواهد نشست

(محمد حجازی)

و من میگم :

تنهایی مرام عشقه!!!